جنگل سیاه

هیچ همین .

never be

بغض کردم
هی چشام پر اشک میشن 
و من تند تند پلک میزنم
هی چشامو باز میکنم
نباید بریزن .. نباید ..
دندونامو رو هم فشار میدم 
سرکوب میکنم همه سلولهای مغزمو
ولی امشب شدن غده های سرطانی .. تک تک شون
یکیشون هی چنگ میکشه به گلوم
اشک میشن تو چشمام
ولی من فرار میکنم 
و بازم دندونامو رو هم فشار میدم 
دار میزنم تک تک شون رو
و آخرش با تک تک واژه هایِ لعنتیِ ذهنم خودمُ دار میزنم.

ولی همیشه تیکه تلخِ قصه آخره
پرنده عقاب شکار و کوه و دامنه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان