جنگل سیاه

هیچ همین .

پشت پر پروازم بازار داسه



من تکه تکه از دست رفته ام

در روز روزِ زندگی ام

با دست هایِ زخمی و خونی هر تیکه ام رو بهم میچسبوندم

ولی اون تیکه ها کنار هم ترمیم نشده باز از درون متلاشی میشدم

پاهام خسته از بس که دوویدن

ولی با همین پاهایِ خسته و منِ از درون متلاشی شده میخوام برم این مسیر لعنتی رو

چون میدونم گندیدن تو این مُرداب برام غیرقابل تحمل تر از هر غیر قابل تحملیه

ولی همیشه تیکه تلخِ قصه آخره
پرنده عقاب شکار و کوه و دامنه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان