جنگل سیاه

هیچ همین .

نو خزعبلات

من همه نیستم...من همه نیستم...و هیچ کس هیچ وقت این "من همه نیستم" ایی که می گویم را درک نخواهد کرد...دوست دارم نفس بکشم با تک تک سلولهای بدنم...دوست دارم بخندم با تک تک سلولهای بدنم..
نمیفهمی اینکه بعد از مدتها صدایِ خنده ی خودت را بشنوی و تعجب کنی یعنی چه؟؟ آن حسِ غریبگیِ بعد خنده ات را !!
نمیفمی چه میگویم .. نمیفمی... 

حرف هایم ، حرف هایِ سرکوب شده ام خفه ام نکنند همین.

ولی همیشه تیکه تلخِ قصه آخره
پرنده عقاب شکار و کوه و دامنه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان