جنگل سیاه

هیچ همین .

حسرت پرواز

 

حسرت های پرواز تو مغزش گز گز کرد


اه پرنده بپر! این میله ها اسیرن
قفس که سهله مشتی سنگه داغه سینه ت

لب به لب بود از آدما، سر میزد هی به آهنا
دل رو داد به شبا، جدا شد از توقع هاش



 


 

۱
۱۳ فروردين ۱۰:۰۶ دوکتور ایکس
:(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
ولی همیشه تیکه تلخِ قصه آخره
پرنده عقاب شکار و کوه و دامنه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان