جنگل سیاه

هیچ همین .

شاید نفرت انگیزترین

میدونی خیلی مضحک و مسخره س .. 
حتی حرف زدن درباره شون ..
مثل این می مونه که تک تک سلولات به اوج رسیده باشن ولی میدونی از چی ؟!
از خفه شدن ... از درد کشیدن ..
ردپای سلول های خاکستری ذهنم تو تک تک لحظه هام هست .. انقدر که یهو لبخندم مشت میشه تو صورتم .. هنوز هم .. هنوز هم.

...

ولی همیشه تیکه تلخِ قصه آخره
پرنده عقاب شکار و کوه و دامنه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان