شنبه ۴ بهمن ۹۹
میدونی خیلی مضحک و مسخره س ..
حتی حرف زدن درباره شون ..
مثل این می مونه که تک تک سلولات به اوج رسیده باشن ولی میدونی از چی ؟!
از خفه شدن ... از درد کشیدن ..
ردپای سلول های خاکستری ذهنم تو تک تک لحظه هام هست .. انقدر که یهو لبخندم مشت میشه تو صورتم .. هنوز هم .. هنوز هم.
...