دوشنبه ۱۷ آبان ۰۰
- چشمام کنترلشون رو از دست داده بودن و صورتمو خیس میکردن .. ولی من گریه نمیکردم .. گریه نمیکردم.. شبا حتی وقتی هیچی رو حس نمیکنم باز ..
دستم رو حس نمیکنم باز .. حسش نمیکنم.. دارم میترسم و هی بیشتر میترسم .
- چشمام کنترلشون رو از دست داده بودن و صورتمو خیس میکردن .. ولی من گریه نمیکردم .. گریه نمیکردم.. شبا حتی وقتی هیچی رو حس نمیکنم باز ..
دستم رو حس نمیکنم باز .. حسش نمیکنم.. دارم میترسم و هی بیشتر میترسم .