جنگل سیاه

هیچ همین .

مضحک تر از بودنم ؟!!

هوا خفه بود و تاریک . چشماش هیچ نوری رو نمی دید. انقدر تو این تاریکی جسم بی جونش رو کشیده بود که دیگه نایی برا پاک کردن ردِ پاهاش نداشت. 

ولی همیشه تیکه تلخِ قصه آخره
پرنده عقاب شکار و کوه و دامنه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان