شنبه ۱۹ آبان ۹۷
بغض کردم
هی چشام پر اشک میشن
و من تند تند پلک میزنم
هی چشامو باز میکنم
نباید بریزن .. نباید ..
دندونامو رو هم فشار میدم
سرکوب میکنم همه سلولهای مغزمو
ولی امشب شدن غده های سرطانی .. تک تک شون
یکیشون هی چنگ میکشه به گلوم
اشک میشن تو چشمام
ولی من فرار میکنم
و بازم دندونامو رو هم فشار میدم
دار میزنم تک تک شون رو
و آخرش با تک تک واژه هایِ لعنتیِ ذهنم خودمُ دار میزنم.